در گذشت شاعر توانمند معاصر آقای محمد رضا آغاسی موجی از غم و اندوه را در بین ادب دوستان ایرانی بدنبال داشت.
من هم به نوبه خود این ضایعه ناگوار را به همه دوستان ادب شناس و هنر پرور تسلیت می گویم.
به منظور بزرگداشت این شاعر فرهیخته مصاحبه ای از ایشان با سایت بازتاب را می توانید مطالعه کنید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
درگذشت محمدرضا آقاسی، شاعر شوریده و حماسهسرای اهلبیت(ع)، موجب اندوه علاقهمندان هنر و ادبیات مذهبی شد.
محمدرضا آقاسی در گفتوگوی مشروحی در خرداد ماه سال گذشته، زندگی گذشته و سوابق فعالیتهای خود را تشریح کرده بود.
در بخشی از این گفتوگو آمده است:
ضمن معرفی خودتان لطفا مختصری از زندگیتان را بیان بفرمایید.
بسماللهالرحمنالرحیم. من محمدرضا آقاسی، فرزند ششم، پسر چهارم که در 24 فروردین 1338 در یک خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمدم پدرم در بازار تهران مغازه کبابی داشت. آخرین مدرک تحصیلی من، سوم راهنمایی است. دو سال هم در هنرستان تجسمی پسران درس خواندم اما از بس با ناظم و اساتید آنجا اختلاف نظر داشتم، در سن 16 و 17 سالگی موجب این شد دو سال ما را مردود و سپس اخراج کنند.
شما سرودن شعر را از چند سالگی آغاز کردید و چگونه متوجه چنین استعدادی در خود شدید؟
دو برادر بزرگتر من به نامهای «محمد حسن» و «محمد مهدی» در مسائل شعر قبل از من کار میکردند و خواه ناخواه این مطلب در منزل ما بود. شاهنامهخوانی یا حافظخوانی و یا تذکرةالاولیاخوانی برادرم محمدحسن و نیز چون مادرم هم مداح اهل بیت بود و عمدتا دیوان جوهری را یا بعضی از اشعار صغیر اصفهانی و امثال اینها را در منزل میخواند تا حفظ شود تا در مجالسی که میرود بتواند به راحتی و با تسلط اداره کند. به همین دلیل صدای شعر همیشه در گوش ما زمزمه میشد و آشنایی من با حافظ شاید از سال 50 به بعد، یعنی در سن 12و 13 سالگی بود اما تقریبا سال 51 و 52 اولین کلمهها رو من به هم میبافتم. تا به مرور زمان کم کم شروع کردیم... .
اولین شعری که سرودید را به خاطر دارید؟
اولین شعر یا اولین بافته، این با هم فرق میکنه. آن چیزی که مورد نظر هست، اگر شعر باشه؟ من هنوز خودم این چیزهایی که مردم میگن شعر هست شعر نمیدانم. اگر مسئله اولین کلام بافته شده باشه، فرق میکنه ولی خب. در آن اوایل کارهایی که بوده در حد شعر نبوده و نیست و من الان شعرهایی که در جاهای مختلف میخوانم عمدتا از سال 1368 به بعد سروده شده. یعنی آن سابقه 16 و 17 سال قبلش را من به عنوان شعر قبول ندارم... .
شما هر موقع که اراده کنید میتوانید شعر بگویید یا اینکه باید در یک ایام و حالات خاصی قرار بگیرید؟
من الان خیلی سال است که ارادی شعر نمیگم. یعنی امشب بشینم و برای فردا که یک روز به خصوص یا مناسبتی خاص هست، شعر بگم. عرض کردم سالهای زیادیست که دیگه ارادی کار نمیکنم به قول اهل شعر، کوشش کار نمیکنم. اگر چیزی جوشید و آمد بیرون که آمد، اگر هم نیامد که نیامد. چون در هنر، بنا به کمیت کار نیست، بنا بر کیفیت کار است و کیفیت آن زمانی در کار انسان هست که آن درون انسان به آن مطلبی که میخواهد عنوان بشه، احساسات درونی گرایشهای بیشتری داشته باشه.
شما با مثنوی بلند «شیعه» در جامعه ما شناخته شدید. یعنی هر جا که نام حاجمحمدرضا آقاسی میاد، شعر شیعه در ذهن تداعی میشه. خیلی علاقهمندیم قدری درباره آن شعر بفرمایید و اینکه چه حالاتی رخ داد که چنین مثنویی را بسرایید و کلا مثنوی شیعه، چند بیت است؟
البته شعر و عشق یکیه. اینکه چگونه شد که عاشق معشوق شدی را نتوانی بگی، چه شد که مجنون، شیفته لیلی شد را نتوان کلماتی یافت تا عنوان کرد. فقط میتونم بگم عنایت اهل بیت (ع) است. من خودم هم الان حقیقتا تاکنون ابیات این مثنوی را نشمردم.ابیاتش چقدر است 500 بیت؟600 بیت؟ 700 بیت؟ دقیقا نمیدانم. از سال 1368 تاکنون هنوز پرانتزش را نبستم چون که پرانتزش را من باز نکردم که حالا بخوام پرانتز این طرف رو ببندم. خود اهل بیت عنایت کردن و تا آخر عمر هم ادامه خواهد داشت... .
شما برای اجرای مراسم به خارج از کشور دعوت شدهاید؟ اگر خاطرهای از این سفرها دارید بفرمایید.
بله، من تاکنون به پنج کشور اروپایی (انگلستان، سوئد، دانمارک، آلمان و دانمارک) و چند کشور آسیایی (امارات، بحرین، ژاپن، لبنان، سوریه، عربستان و عراق که به سه کشور اخیر برای زیارت رفته بودم که برایم برنامه گذاشتن) برای اجرای مراسم رفتم که در این برنامهها به غیر از هموطنهای ایرانی، افراد دیگری با ملیتهای دیگر حضور داشتند. یکی از خاطرات من در این سفرهای خارجی، برنامهای بود که در سال 1378 در روز میلاد آقا امام زمان(عج) در سوئد برنامهای داشتم برای ایرانیهایی که سالیان سال از کشور دور بودند. نیمه شعبان بود و اشعاری خواندم و در انتهای برنامه نیم ساعت اولم، رفتم عرض ادبی خدمت خانم حضرت معصومه(س) و بعدش عرض ادب پیشگاه آقا علیبنموسیالرضا(ع) داشتم. زمانی که این اشعار را میخواندم: «میدونی میخوام چیکار کنم/میدونی میخوام کجا برم ــ میخوام برای کفترا یه خورده گندم ببرم/ اونجا که گنبدش طلاست /با کفتراش پر بزنم...» جماعت دیگه صدای نالههاشان بلند شد. دلهایی که چندین سال به دلایل مختلفی از ایران دور بودند و مجلس، یه حال و هوای خوب و باحالی پیدا کرده بود... .
شما در عرصه شعر و شاعری، وارد سیاست هم شدهاید و اشعار سیاسی هم سرودهاید؟
این اشعار سیاسی منظور چیه؟ اگر این هست که به سمت حزبی و گروههای سیاسی متمایل باشم. نه، چون من سعیم در این است که فقط و فقط در خط رهبری باشم و هر چیزی که بخواد به نظام ضربه بزند، در حد توان خودم دفاع کنم. از نظام با اسلحه خودم که شعر هست دفاع کنم. این نیست که حالا بیام سمت این جبهه یا آن جبهه یا از این حزب یا آن حزب برای یک کدام از این احزاب چه چپ و چه راست چه این ور چه اونور، بخوام سینه بزنم و با این بخوام حزبهای دیگر را بکوبم. شعر من سیاسی هست اما حزبی نیست... .
بعضی خود را سگ و برخی قلاده به گردن میاندازد و گروهی قمه میزنند آیا ما میتوانیم در مورد ائمه خود را تا این حد خوار کنیم؟
اینکه میتوانیم یا نمیتوانیم، ما در مقابل ائمه چیزی نیستیم اما اینکه حالا این مطلب بخواهد عامه شود مثلا من آقاسی بخواهم در عامه مردم با دیدگاههای مختلف با درجات فهم مختلف، بگویم من سگ علیام و قلاده به گردنم بیندازم و هو هو مردم، همه هو هو کنید، این را من نمیپذیرم. من اگر سگ علیام، باید وفایم را به علی ثابت کنم و درباره قمهزنی از نظر شرعی در حد فتوی نیستم که خواسته باشم فتوی بدهم. در این رابطه، مقام معظم رهبری نظر خود را فرمودند و تکلیف برای همه روشن شده است.
برای حضرت میثم تمار و پایبندی شیعه به مولایش، یه شعری بفرمایید.
یک مخمس هست (پنج پایه) که من به نام «رقص مرگ» یک مصرع در آنجا دارم:
شیعیان را شیوههای گونهگون رقصیدن است
یا ابوذروار در دشت جنون رقصیدن است
یا چو مسلم از بلندا سرنگون رقصیدن است
یا چونان عباس، در غرقاب خون رقصیدن است
رقص میثم مینـوازد ریسمان دار
آیا قصد ندارید سایتی برای استفاده همه علاقهمندان به خودتان و شعرهایتان و صدایتان دایر کنید؟
اگر روزگاری واجب بشه این مطلب که من سایت بزنم و حقیقتا به این نتیجه برسم که این مطلب واجب و مورد احتیاج هست، انشالله از خدا میخواهم کمک کنه که یک دستگاه کامپیوتر بخرم. چون الان کامپیوتر ندارم و بعد با آموزشهایی که از دوستان خوبم خواهم دید، این سایت را راهاندازی خواهم کرد... .
ممکنه الان چند بیت بفرمایید؟
باشه برای بعد، فرصتی دیگر که به صورت مبسوط کارهایی که در رابطه با امام و مقام معظم رهبری هست، میدهم خدمتان، اگر خواستید، استفاده کنید.
اگر ممکنه چند بیت از اشعارتان را که در رابطه با مقام معظم رهبری سرودهاید، برای خوانندگان این مصاحبه بفرمایید.
بنگـر رحماء بینهــم را **** تکـــرار تـب غـــدیـر خــــم را
امروز علی غریب و تنهاست **** آماج هجوم اهرمنهاست
او کیست؟گلی ز باغ زهرا (س) **** پرورده درد و داغ زهرا (س)
او نـور دل بسیجیــان اســت **** چون مادر خویش، مهربان است
مستــم ز تبســم نمـازش **** لبخند چو غنچه، دلنوازش
چشمانش بوی عشق دارد **** مستی ز سبوی عشق دارد
چون فاطمه پشتوانه اوست **** تا هستم و هست دارمش دوست
...
اوقات فراغت خود را چگونه میگذرانید و تفریحات شما چیه؟
اوقات فراغتم را بیشتر به استراحت میگذرانم و تفریحات من، تلویزیون و جدول و برنامه تلویزیون را هم بیشتر اخبار داخلی و خارجی را دنبال میکنم و با فوتبال هم میونه خوبی دارم.
شما اهل ورزش هستید؟
بله. من قبلا تکواندو کار میکردم. ورزش مورد علاقهام بولینگ است و فوتبال رو هم زیاد دوست دارم... .
متن کامل را در ستون «گفتگو» بخوانید.